برام تو دنیا از تو عزیزتر نیست
سلام عروسک خوشگل زندگیم بعد از چند روزی که ماهشهر نبودیم آخر شب برگشتیم ولی اصلا روزهای خوبی نبود نمیخوام راجع بش چیزی بنویسم ولی همین قدر مینویسم که دم عید بود و من میخواستم برم بازار ولی همه برنامه هام بهم خورد و بازار رفتنم کنسل شد منم خیلی عصبانی شدم. دیروز با هم رفتیم پارک کلی سرسره بازی کردی کلی ذوق کردی آبنما رو نشونت دادم و تو با ذوق میگفتی آبا ، اولش نمیخواستم از ماشین پیاده بشم ولی وقتی ذوق و شوق تو رو دیدم دلم نیومد و پیاده شدیم رفتیم پیش آبنما و بعد پارک که جفتش بود اینم بگم که وقتی بیرون می برمت دیگه دلت نمیخواد سوار ماشین بشی و با گریه سوار میشی بعد رفتیم خونه ، بابا محمد از باشگاه اومده بود و تو حمام بود منم تو رو لخت کردم...
نویسنده :
مامان منا
10:31